کد مطلب:173212 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:142

مظلومیت امام علی
حضرت علی علیه السلام، كه تاكنون از كینه ی دشمنان، زخم ها برداشته بود، از نادانی مردم اندوهگین شد و بر جهل ستم شان اشك ریخت.

خطبه های آن حضرت علیه السلام نشان می دهد كه آن حضرت، بنی امیه را ستمگر می خواند و آن ها را شایسته حكومت نمی دانست.

آن بزرگوار در خطبه ای فرمود:

بنی امیه! تو را چه شده است؟ خداوند هدایتتان نكند. جز ستمگر و نابود كننده فرزندانم و


تجاوزگر به حریم حرمتم كسی در بنی امیه نیست.

اینان همواره ستم پیشه بوده، بر حرام دنیا طمع می ورزند و در دریای هلاكت و خون شناورند. [1] .

آن حضرت علیه السلام در خطبه ای دیگر فرمود:

به خدا سوگند، اگر بنی امیه بر سر كار بمانند، هر حلال را حرام و هر حرامی را حلال می كنند. هیچ پیمانی استوار نمی ماند. هیچ خانه و خیمه ای در آبادی و بیابانی نیست مگر آن كه این گروه به ستم آن را ویران می كند و با بدرفتاری مردمانش می گریزاند.

اینان در ستم تا آن جا پیش می روند كه همیشه دو دسته از مردم گریان باشند؛ دسته ای كه دین خود را از دست داده و گروهی كه به دنیای خویش نرسیده است... ممكن است كسی گمان كند كه دنیا چون شتری زانو بسته، در اختیار فرزندان امیه است تا شیرش را به مردم بخورانند یا چون چشمه ای آمیخته است تا مردم را به آبشخور آن كشانند؛ نه تازیانه شان از مردم برداشته می شود و نه شمشیرشان. این چیزی جز پندار نادرست و دروغین نیست.

بهره بنی امیه از خوشی چندان است كه لختی شیرینی را در كام كشند و سپس یكباره برونشان اندازد. [2] .

آن حضرت نگرانی از آینده امت اسلامی در حكومت امویان را چنین بیان می فرماید:

فتنه ی بنی امیه ترسناك ترین فتنه هاست، آشوبی سر در گم و تار. حكومت آنان بر همه مردم است و آزارشان دامنگیر دین باوران. به خدا سوگند، پس از من فرزندان امیه را برای خود اربابان بدی خواهید یافت؛ چون ماده شتر پیر و بدخویی كه با دست در زمین كوبد، با پا لگد زند و با دهان گاز می گیرد و نمی گذارد شیرش را بدوشند. پیوسته با شما چنین كنند تا از شما جز آن كه به آن ها سودی می رساند یا زیانی از آنان دفع می كند، كسی باقی نماند. بلای آنان با چهره ای زشت و ترس آور و ظلمتی هم سان تاریكی عصر جاهلیت بر سرتان فرود می آید و نور هدایت در آنان آشكار نیست. [3] .

گفتار امام علیه السلام نشان می دهد كه از نظر امام علیه السلام، وجود بنی امیه در رأس حكومت و صحنه ی سیاسی جامعه برای اسلام و مسلمانان خطرناك و زیان آور بود.

بر این اساس، وقتی آن حضرت به خلافت ظاهری رسید، تقریبا همه افراد بنی امیه را كه از طرف خلفای پیشین بر مناطق مختلف حكومت می كردند، از صحنه سیاسی بركنار كرد و به جای آنان صالحان را فرماندار ساخت.

البته فرزندان امیه، در برابر این اقدام خاموش نماندند؛ به كارشكنی پرداختند و مقدمات نبرد صفین را


آماده كردند. [4] .


[1] نهج البلاغه نامه 32.

[2] همان، خطبه 98.

[3] همان، خطبه 93.

[4] وقتي امام علي عليه السلام به خلافت رسيد، براي اجراي عدالت و پاسداري از احكام الهي شمشير كشيد و با قاسطين و مارقين و ناكثين به جنگ پرداخت. آن امام راستين، همه كارگزاراني كه عثمان برگزيده بود، كنار نهاد و در نامه اي از معاويه خواست حكومت شام را رها سازد. معاويه، كه انديشه خلافت در سر مي پروراند، براي رويارويي با امام عليه السلام به سمت صفين به راه افتاد و سرانجام نبردي سخت منطقه صفين را در اضطراب و خون فروبرد. هر چند در اين جنگ برخي از ياران نزديك امام به شهادت رسيدند، اما بسياري از سپاهيان معاويه نيز تن به خاك سپردند و لشكر گمراهان از هم پاشيد. امام علي عليه السلام بر آن بود تا دين ستيزي معاويه را از ريشه بركند، اما ناداني مردم بار ديگر اندوهي گران بر دل حضرت نهاد و طبل هاي بي وفايي شان به صدا درآمد، با نيرنگ معاويه و عمرو بن عاص قرآن ها بر نيزه شد و سپاهيان امام علي عليه السلام در دام تزلزل فرو غلتيدند. بدين ترتيب، حكميت شكل گرفت و حضرت در آرزوي ياوراني هوشمند و معتقد اشك حسرت ريخت.

امام حسن عليه السلام نيز وقتي خبر حركت سپاه معاويه به سوي عراق را دريافت، لشكري از مردم كوفه فراهم آورد و به منطقه نخيله رهسپار ساخت. اين بار نيز كوفيان بي وفايي و ناداني خويش را به اثبات رساندند و چون سپاه معاويه به عرصه كارزار رسيد، امام عليه السلام را تنها گذاشتند.

پس از امام حسن عليه السلام، رهبري امت به امام حسين عليه السلام رسيد. آن بزرگوار دريافت كه تنها راه نجات اساس واكنش نظامي است. پس آماده شهادت شد و حماسه جاودان كربلا را پديد آورد.